روزینا دسپارد در خانه پدریش در چلتهام,انگلستان آماده خواب شده بود.وقتی لباس خواب را پوشید صدای پای مادرش را از پشت در شنید. اما وقتی در را بازکرد راهرو بیرون خالی بود.
به درون راهرو سرک کشید وزنی را دید که لباس سیاه بر تن دارد و دستمالی به صورت گرفته و پای پله ها خاموش ایستاده است. بعد از چند ثانیه زن از پله پایین رفت.شمع در دست روزینا خاموش شد ودیگرچیزی ندید. شروع ماجرا در ژوئن 1882 بود و هفت سال پیاپی شبح سیاهپوش توسط اعضا خانواده مکرر دیده شد . ...............